نسب اربعه
از جمله مسائلی كه لازم است دانسته شود ، انواع رابطه و نسبتی است كه
دو كلی با يكديگر ممكن است داشته باشند . هر كلی را نظر به اين كه شامل
افراد بسياری است ، اگر آن را با يك كلی ديگر كه آن نيز شامل يك سلسله
افراد است مقايسه كنيم يكی از چهار نسبت ذيل را بايكديگر خواهند داشت:
تباين .
تساوی .
عموم و خصوص مطلق .
عموم و خصوص من وجه .
زيرا يا اين است كه هيچيك از اين دو كلی بر هيچيك از افراد آن كلی
ديگر صدق نمیكند و قلمرو هر كدام از اينها از قلمرو ديگری كاملا جدا است
. در اين صورت نسبت ميان اين دو كلی نسبت تباين است و آن دو كلی را
" متباينين " میخوانند .
و يا هر يك از اين دو بر تمام افراد ديگری صدق میكند ، يعنی قلمرو هر
دو كلی يكی است . در اين صورت نسبت ميان اين دو كلی نسبت " تساوی "
است و آن دو كلی را " متساويين " میخوانند .
و يا اين است كه يكی بر تمام افراد ديگری صدق میكند و تمام قلمرو آنرا
در بر میگيرد اما ديگری تمام قلمرو اولی را در بر نمیگيرد بلكه بعضی از
آن را در بر میگيرد . در اين صورت نسبت ميان آن دو كلی ، نسبت " عموم
و خصوص مطلق " است و آن دو كلی را " عام و خاص مطلق " میخوانند
و يا اين است كه هر كدام از آنها بر بعضی از افراد ديگری صدق میكند و
در بعضی از قلمروهای خود با يكديگر اشتراك دارند و اما هر كدام بر
افرادی صدق میكند كه ديگری صدق نمیكند يعنی هر كدام قلمرو جداگانه نيز
دارند . در اين صورت نسبت ميان آن دو كلی " عموم و خصوص من وجه "
است و آن دو كلی را " عام و خاص من وجه " میخوانند .
اول : مثل انسان و درخت ، كه هيچ انسان درخت نيست و هيچ درخت انسان
نيست ، نه انسان شامل ( افراد ) درخت میشود و نه درخت شامل افراد
انسان میشود ، نه انسان چيزی از قلمرو درخت را در بر میگيرد و نه درخت
چيزی از قلمرو انسان را .
دوم : مثل انسان و تعجب كننده كه هر انسانی تعجب كننده است و هر
تعجب كننده انسان است ، قلمرو انسان همان قلمرو تعجب كننده است و
قلمرو تعجب كننده همان قلمرو انسان است .
سوم : مانند انسان و حيوان ، كه هر انسانی حيوان است اما هر حيوانی
انسان نيست ( مانند اسب كه حيوان است ولی انسان نيست ) بلكه بعضی
حيوانها انساناند مثل افراد انسان كه هم انساناند و هم حيوان .
چهارم : مانند انسان و سفيد ، كه بعضی انسانها سفيدند و بعضی سفيدها
انساناند ( انسانهای سفيد پوست ) اما بعضی انسانها سفيد نيستند (
انسانهای سياه و زرد ) و بعضی سفيدها انسان نيستند ( مانند برف كه سفيد
هست ولی انسان نيست ) .
در حقيقت دو كلی متباين مانند دو دايرهای هستند كه از
يكديگر جدا هستند و از داخل يكديگر نمیگذرند . دو كلی متساوی ، مانند دو
دايرهای هستند كه بر روی يكديگر قرار گرفتهاند و كاملا بر يكديگر منطبقند
. دو كلی عام و خاص مطلق ، كوچكتر در داخل دايره بزرگتر قرار گرفته است
. و دو كلی عام و خاص من وجه ، مانند دو دايرهای هستند كه متقاطعند و با
دو قوس يكديگر را قطع كردهاند .
در ميان كليات فقط همين چهار نوع نسبت ممكن است برقرار باشد . نسبت
پنجم محال است ، مثل اين كه فرض كنيم يك كلی شامل هيچيك از افراد
ديگری نباشد ولی ديگری شامل تمام يا بعضی افراد آن بوده باشد